جدول جو
جدول جو

معنی یک کپلی - جستجوی لغت در جدول جو

یک کپلی
سواری یک نفره
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ / یِ)
مسکوکی که یک پول ارزد، یعنی نیم شاهی. که ارزش یک پول دارد: گنجشک یک پولی انااعطینا نمی خواند، یا گنجشک یک پولی یاهو نمی خواند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ کَلْ لَ / لِ)
بی مکث. بی درنگ. بی وقفه: تب کرد و یک کله افتاد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یکسره شود
لغت نامه دهخدا
نیم رخ، یک پهلو، یک طرف بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جفت و جور در آمدن از روی شانس و اتفاق اتفاقی، شانسی، به
فرهنگ گویش مازندرانی
سواری دو ترکه بر پشت حیوانات
فرهنگ گویش مازندرانی
سواری سه نفره
فرهنگ گویش مازندرانی
لانه ی سگ، آلونک، خانه ی محقر
فرهنگ گویش مازندرانی
نزدیک دهان
فرهنگ گویش مازندرانی
یک باره، ناگهان
فرهنگ گویش مازندرانی
یک نفس آواز خواندن
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم اول، گاو یک شاخ
فرهنگ گویش مازندرانی